در حالیکه شهروندان عادی روزانه در ترافیک کلانشهرها فرسوده میشوند و ساعتها از عمر خود را در صفهای مترو و اتوبوس میگذرانند، برخی افراد خاص – موسوم به «آقازادهها» – با خودروهای لوکس و اسکورتهای ویژه، با بیاعتنایی کامل به قوانین شهری از خطوط ویژه عبور میکنند؛ گویی در جامعه ایران، قانون برای برخی اجرا میشود و برای برخی دیگر نه.
دسته بندی خبری : عمومی
تهیه کننده: SAHAVAHID
زمان:
زمان :
Telegram
Linkedin
Twitter
WhatsApp
شرح خبــــــر :
عبور «ژن خوبها» از خط قرمز اعتماد عمومی
خلاصه خبر: در حالیکه شهروندان عادی روزانه در ترافیک کلانشهرها فرسوده میشوند و ساعتها از عمر خود را در صفهای مترو و اتوبوس میگذرانند، برخی افراد خاص – موسوم به «آقازادهها» – با خودروهای لوکس و اسکورتهای ویژه، با بیاعتنایی کامل به قوانین شهری از خطوط ویژه عبور میکنند؛ گویی در جامعه ایران، قانون برای برخی اجرا میشود و برای برخی دیگر نه.
این گزارش، نگاهی دارد به مصادیق، پیامدها، و مسئولیتهای نادیدهگرفتهشدهای که در سکوت، پایههای اعتماد عمومی را میلرزانند.
✍️ پایگاه خبری راهبرد تهران: «ژن خوبها» نهتنها از صفهای استخدام و رقابت علمی عبور کردهاند، بلکه حالا از روی قوانین شهری هم میگذرند. در کشوری که رعایت قانون باید شرط بقای اجتماعی باشد، برخی چهرهها بیهیچ نگرانی از مجازات، در خطوط ممنوعه رانندگی میکنند، چراغ قرمز را نادیده میگیرند و با اسکورتهای بادیگاردها، شهر را ملک شخصی خود تصور کردهاند. اینجا، تهران نیست؛ نمایشگاه روزانهایست از حقویژهدارانی که هر روز به مردم ثابت میکنند که «عدالت»، تنها یک شعار است.
تهران، پایتخت دو قانون متضاد
تهران سالهاست که با ترافیک، آلودگی هوا و زیرساختهای ناکارآمد حملونقل عمومی دست و پنجه نرم میکند. میلیونها نفر هر روز ساعتهای زیادی را در اتوبوس، مترو، یا خودروهای شخصی میگذرانند. اما در میان این جمعیت، گروهی خاص دیده میشوند که نه در ترافیک میمانند، نه نگران جریمه هستند، نه خط قرمزی برایشان معنا دارد.و آنها دقیقاً همان کسانی هستند که مردم آنها را با نامی کنایهآمیز میشناسند: آقازادهها.
خط ویژه؛ از مسیر امداد تا گذرگاه «ویژهخواران»
خطوط ویژه در پایتخت با هدف تسهیل حرکت وسایل حملونقل عمومی و امدادی طراحی شدند. اما حالا، این مسیرها به نماد بارزی از تبعیض ساختاری در کشور بدل شدهاند. گزارشهای رسانه ای، شهادت شهروندان و حتی برخی رانندگان BRT نشان میدهند که این خطوط به مسیرهای اختصاصی خودروهای لاکچری، با شیشههای دودی، پلاکهای خاص و اسکورتهای بادیگارد تبدیل شدهاند. در مقابل دیدگان هزاران نفر که پشت چراغ قرمز منتظر ماندهاند، خودرویی عبور میکند که قانون را زیر پا گذاشته، اما نه از روی بیاطلاعی؛ بلکه از روی اطمینان به مصونیت.
«میدونی پدرم کیه؟» مجوز عبور از تمام ممنوعیتها
در کشوری که هزاران جوان تحصیلکرده برای استخدام ساده باید ماهها در صف مصاحبه، گزینش، آزمون و استعلام منتظر بمانند، فرزندان مسئولان بدون داشتن حداقل صلاحیتها، پلههای ترقی را سهتا یکی بالا میروند.همین افراد، حالا حتی از قوانین رانندگی هم مستثنا هستند. چون میدانند که نیروی انتظامی، شهرداری یا ناظر راهور، در برابر نام خانوادگیشان، منعطف هستند. آنها لازم نیست کارت شناسایی ارائه دهند. فقط کافیست با نگاهی تحقیرآمیز بپرسند:«میدونی بابام کیه؟»
تصاویر پرتکراری از سطح شهر تهران منتشر میشود: خانوادهای که با کودکی خسته و کلافه، در ایستگاه اتوبوس منتظر ماندهاند؛ کارمندی که برای نرسیدن به محل کار، صبح زود از خانه خارج شده؛ سالمندی که با عصا، در صف مترو ایستاده؛و در همین لحظه، کاروانی از خودروهای گرانقیمت، با عبور از خط ویژه، نگاه تحقیرآمیزشان را بر دل شهر میپاشند. در این شهر، دو مسیر وجود دارد:🔹 یکی برای مردم عادی؛ پر از محدودیت، ترافیک و مقررات؛🔹 دیگری برای خواص؛ پر از عبور آزاد، مجوز نانوشته و مصونیت همیشگی.
وقتی سکوت مدیران، صدای بیعدالتی را بلندتر میکند
در هر نظام حقوقی، مسئولیت اجرای عدالت بر عهده مدیران است. اما در ایران امروز، آنچه بیشتر دیده میشود نه اقتدار قانونی، بلکه انفعال و ترس از برخورد با نورچشمیهاست.
مدیرانی که چشمان خود را میبندند، حتی اگر قانون را نقضشده ببینند، چون ترجیح میدهند مقام خود را حفظ کنند تا شأن قانون را. فاجعه امروز نه عبور یک خودروی شخصی از خط ویژه است، بلکه شکست شرافت مدیریتی کسانیست که روزی سوگند خوردهاند به قانون وفادار باشند.
قانون اگر برای همه نباشد، بیارزش میشود
مردم وقتی احساس کنند در برابر قانون برابر نیستند، دیگر آن را رعایت نخواهند کرد. چرا باید شهروندی که حقوق اندکی میگیرد، به احترام یک تابلوی راهنمایی توقف کند، وقتی میبیند فرزند یک مسئول با اسکورت، از همان تابلو عبور میکند و هیچ اتفاقی نمیافتد؟
وقتی عدالت دیده نشود، جامعه از درون تهی میشود.بیاعتمادی رشد میکند. شکاف میان مردم و ساختار حاکمیت عمیقتر میشود. و این، خطریست که هر حاکمیتی باید از آن بهراسد.
آیا زمان بازگشت به قانون نرسیده است؟
برای بازسازی اعتماد عمومی، قدم اول ساده اما ضروری است: قانون باید برای همه باشد.نباید میان فرزند کارگر و فرزند وزیر، در خیابان و قانون تفاوتی باشد. نباید پلیسی جرأت جریمه شهروند عادی را داشته باشد، اما در برابر خودرویی با پلاک سیاسی یا شیشه دودی، سرش را پایین بیندازد.
از مطالبه تا پاسخگویی؛ یک مسیر بدون «خط ویژه»
اکنون نوبت مردم است که بپرسند: چه کسی مجوز این بیقانونی را داده؟ مسئول نظارت بر خطوط ویژه کیست؟ چرا هیچ گزارشی از جریمه یا برخورد با خودروهای خاطی منتشر نمیشود؟ و اگر پاسخی در کار نباشد، سکوت مدیران رساتر از هر اعترافی خواهد بود.
پایان پیام نیست؛ آغاز یک مطالبه ملی است
"در ایران، هیچکس نباید حق ویژه داشته باشد."این شعار نیست؛ این باید اصل بنیادی حکومت قانون باشد.مردم خواهان بازگشت به عدالتاند.جامعهای که هنوز امید دارد، منتظر پاسخ مدیرانیست که مسئولیتپذیری را یاد گرفته باشند؛ نه مصلحتسنجی در برابر قدرت.